عبدالرزاق حسامی فر
چکیده
پارادوکس مور یک ترکیب عطفی در باب باور است که اگر اظهار نشود، می تواند صادق باشد، امّا اگر اظهار شود، پارادوکس تولید میکند. این پارادوکس در دو قالب حذفی و ارتکابی مطرح شده است و از وقتی که مور آن را مطرح کرد، مقالات بسیاری دربارۀ آن نوشته شدهاند که در میان آنها سهم جان ویلیامز بیش از دیگران بوده است و تقابل نظر او با حمید وحید بر سرِ ...
بیشتر
پارادوکس مور یک ترکیب عطفی در باب باور است که اگر اظهار نشود، می تواند صادق باشد، امّا اگر اظهار شود، پارادوکس تولید میکند. این پارادوکس در دو قالب حذفی و ارتکابی مطرح شده است و از وقتی که مور آن را مطرح کرد، مقالات بسیاری دربارۀ آن نوشته شدهاند که در میان آنها سهم جان ویلیامز بیش از دیگران بوده است و تقابل نظر او با حمید وحید بر سرِ این مسأله بازتاب مناسبی از محلّ نزاع و نظرهای متفاوت در باب آن است. ویلیامز قائل به دو رویکرد معرفتی و باور خودآگاهانه است. بر حسب رویکرد اوّل، اظهار گزاره موری چون ناموجّه است، مستلزم نقصان معرفتی است و بر حسب رویکرد دوم، وقتی که آن گزاره خودآگاهانه اظهار شود، پارادوکس تولید میشود. حمیدِ وحید قائل به رویکرد تفسیر ناقص است که، بر اساس آن، اظهار گزاره موری موجب نقض اصل حسنِظنّ میشود؛ اصلی که میگوید که همواره باید سخنِ سخنگو را صادق تلقّی کرد مگر آنکه بینّهای علیه آن وجود داشته باشد. در این مقاله مناقده این دو فیلسوف معاصر در باب پارادوکس مور، تحلیل و بررسی میشود.
پریسا شکورزاده؛ عبدالرزاق حسامی فر
چکیده
در این مقاله به بررسی امکان سخن گفتن از هستیشناسی نزد ویتگنشتاین متقدم در تراکتاتوس (رسالهی فلسفی- منطقی) میپردازیم. در گام اول، خوانشهای مختلف مفسران از بخش اول این کتاب، معروف به بخش جهان بررسی می شود و آراء موافق و مخالف با فرض وجود نگاه هستیشناختی در آن، بیان میشود. در گام بعدی، تلاش میشود با کنار هم قرار دادن گزارههای ...
بیشتر
در این مقاله به بررسی امکان سخن گفتن از هستیشناسی نزد ویتگنشتاین متقدم در تراکتاتوس (رسالهی فلسفی- منطقی) میپردازیم. در گام اول، خوانشهای مختلف مفسران از بخش اول این کتاب، معروف به بخش جهان بررسی می شود و آراء موافق و مخالف با فرض وجود نگاه هستیشناختی در آن، بیان میشود. در گام بعدی، تلاش میشود با کنار هم قرار دادن گزارههای بخش اول کتاب و تحلیل آنها، فهم دقیقتری از مفهوم جهان و دیگر مقولات هستیشناختی در آن حاصل شود. با بررسی دو مفهوم اصلی کتاب یعنی امور واقع و ابژهها، این مقاله به این نتیجه میرسد که برداشتهای هستیشناختی و رئالیستی از تراکتاتوس به خطا رفتهاند و آنچه بهعنوان هستیشناسی در بخش اول این کتاب شناخته میشود، در حقیقت بحثی در منطق است. بنابراین آنچه به عنوان جهان در تراکتاتوس از آن سخن گفته میشود فضای منطقی و قلمرو اندیشه است و برخلاف برداشت اولیه جهان بالفعل و انضمامی مورد بحث ویتگنشتاین نیست.